بوی نارنج می دهی
عشق من!
بهار می آیی
یا پاییز می رسی؟
******
از عطرِ بهار نارنج های حیاط مان،
نویدی از عشق می رسد!
به گمانم خوشبختی،
این بار پشتِ درِ خانه ماست…!
******
در ایوان می نشینم، باران دیشب همه جا را شسته و آفتاب خوشه های طلایی اش را بر سر درخت نارنج ریخته است، شکوفه های سپید نارنج می درخشند و آرام آرام همراه نسیم می رقصند، بوی خاک باران خورده و عطر شکوفه های نارنج انگار بهشت را روی زمین آورده اند.
******
اگر من باغبان بودم در جای جای زمین، درخت های نارنج می کاشتم تا عطر شکوفه هایش در آسمان بپیچد و بوی مهربانی را به مشام همگان برساند و یاد آورد این باشد که همیشه می توان سبز بود.
******
یادت می آید! در آن غروب زیبا، زیر درخت نارنج شکوفه هایی را که لا به لای موهایم چیدی؟ عطر لبخندت و عطر شکوفه های نارنج را هنوز بعد از سال ها حس می کنم، کاش زمان همان جا ایستاده بود… کاش …
******
سر و کله عشق که پیدا
می شود،
بهمن ترین ماه سال هم
بوی بهار نارنج می گیرد…
#شیما سبحانی
******
گل کن، گل کن در رویاهایم، مثل به گل نشستن درختان نارنج زیبا و باشکوه، در این بهار رویا بیا کنار هم بنشینیم تا بی آن که سخن بگوییم نسیم حرف های ما را با عطر شکوفه های بهار نارنج به گوش هم و به گوش خدا برساند.
******
بهترینم، همیشه سبز بمان و بخند، مثل نهال نارنجی که در حیاط خانه کوچک مان به نشانه ی مهر کاشته ایم، ببین چگونه با وجود سوز سرمای زمستان هنوز سبز و پر از لبخند است، و این یعنی امید، امیدی که حتی در سردی زمستان نیز هنوز زنده است.
******
تو را که می بینم عطر بهار نارنج در تمام شهر می پیچید
قدم که بر می داری هر درخت شکوفه می زند و نسیم بهاری با شوخ طبعی میان گیسوانت می دود
دوستت دارم عشقم
******
اردیبهشت است، بهشت به مهمانی زمین آمده و برگ های نو بر روی درختان با موسیقی نسیم می رقصند، آواز گنجشکان ایوان خانه را پر کرده و درخت های نارنج دسته دسته گل سپید به تن سبزشان دوخته اند، به راستی که بهار رویایی ترین فصل خداست.
******
من عطر تو را گم کرده ام، گیج و سر درگمم، راه می افتم.. نمی دانم مقصدم کجاست، قدم ها از پی هم می آیند، لحظه ای عطری آشنا مرا به سمت خود می کشاند و من از باغ های نارنج سر در می آوردم، این همان عطر توست، عطر شکوفه های نارنج که در تمام این فضا پیچیده است.
******
آفتاب بر سر شهر تابید و همه چیز زیر نور زیبای آن می درخشد، پرتقال ها و نارنج ها سر از روی حصار ها و دیوار های باغ بیرون آورده اند و هیاهوی شهر را می نگرند، نزدیک شان می روم و مشامم را پر می کنم از عطر نارنج، عطری که بیش تر شبیه رویاست.
******
صبور باش زیبای من، بهار خواهد آمد و دسته دسته شکوفه در دامان درختان نارنج خواهد ریخت، و آن زمان ما مست خواهیم شد از عطر جادویی و سحر آمیز تمام بهار نارنج ها.
******
شبنم از شکوفه های بهار نارنج آرام آرام پایین می چکد، غرق در این زیبایی شده ام، سر انگشتانم را که بر پوست لطیف و نازک شکوفه ها می کشم انگار زمان به عقب بر می گردد و خاطره ی حیاط خانه ی مادر بزرگ با درختان انبوه باغش در من زنده می شود، رویا بیدار می شود و من شروع به دویدن می کنم و موهایم را به دست باد می سپارم.
🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید